
از درد کهنهای که مداوا نمیشود
یا میشود گلایه کنم یا نمیشود
اینک سلام حضرت عیسیتر از مسیح
لطفت نگو که شامل ماها نمیشود
ای من فدای پنجره فولاد چشمهات
از بغض من چرا گرهی وا نمیشود؟
یوسف ترین عزیز! مرا تا خودت بخوان
هرچند این غریبه زلیخا نمیشود
امضا: کسی که با همهی ریزنقشی اش
در بیکران چشم شما جا نمیشود.
شاعر: مریم اخوان طاهری