شعر زیبا

  • شعر

    خسته ام

    مثل یک کودک بد خواب که بازیچه شده، خسته‌ام، خسته‌تر از آنکه بگویم چه شده. در خیالات به‌ هم‌ ریخته‌ی دور و برم، خیره بر هر چه شدم، خاطره‌ای زد به سرم. مشکلت با من و احوال پریشانم چیست؟ قلب من، تند نرو! صبر کن، آرام بایست. نفسم را به هوای نفسی تازه بگیر، قدِ عاشق شدنم را خودت اندازه…

    بیشتر بخوانید »
  • شعر

    چه کشیدم

    دل‌تنگم و دلتنگ نبودی که بدانی چه کشیدم، عاشق نشدی، لنگ نبودی که بدانی چه کشیدم. کو قطره اشکی که به پای تو بریزم که بمانی؟ بی‌ اسلحه در جنگ نبودی که بدانی چه کشیدم. تو آن بت مغرور پیمبر شکنی، داغ ندیدی، دل‌بسته به یک سنگ نبودی که بدانی چه کشیدم. تو تابلوی حاصل دستان هنرمند خدایی، نقاشیِ بی‌…

    بیشتر بخوانید »
  • شعر

    شعر من عاشقی کردم تو عادت، فرق ما این بود

    من از تمام دختران شهر، سر بودم افسوس از بازی دنیا بی‌خبر بودم از عکس‌هایی که به دیوار اتاقت بود هر چند زیباتر نبودم، ساده‌تر بودم هرجا کم آوردی کنارت بیشتر ماندم با این که زن بودم ولی مرد خطر بودم هر جا به خاکی می‌زدی از آن همه همراه تنها یکی می‌ماند، من آن یک نفر بودم هرجا یکی…

    بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا