قول و قرار
-
شعر
شعر تا همیشه در انحصار توام
لحظهای مثل من تصور کن، پای قول و قرار یک نفری ترس شیرین و مبهمی دارد، این که در انحصار یک نفری! بارها پیش روی آینه، زل زدی توی چشمهای خودت با خودت فکر کردهای چه شده که به شدت دچار یک نفری؟ چشمهای سیاهِ سگ دارش، شده آتش بیار معرکه ات و تو راضی به سوختن شدهای، چون که…
بیشتر بخوانید »